آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

من فکر میکنم نوشتن اتفاقات روزانه خیلی مهمه حالا هرچقدرم ک ساده و معمولی یا بد باشن، بعد ها ب صاحب خاطرات کمک میکنه تصویر بهتری از گذشتش داشته باشه و وقتی دلتنگ گذشت ها میشه بتونه باهاشون خوش باشه...
میدونم ک روزی میرسه ک دلم برای این روزهام تنگ میشه...

ژانر

شب یلدا و من..

دوشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۵۷ ب.ظ

از شب یلدا بدم میاد

چرا همه دوسش دارن؟؟ چرا جشن میگیرن؟؟

خب شاید دلیلی برای خوشحالی تو بلندترین شب سال دارن...

ما ک نداریم... ی دقیقه بیشتر از شب های قبل تنهاتر...

دوس دارم بشینم از همین الان گریه کنم تا س روز بعد یلدا..

اصلن از یلدا خوشم نمیاد...... از مهمونی و شب نشینی اصلن خوشم نمیاد.......

نظرات  (۳)

سخت نگیر! نصف بلاگرا همین وضعو دارن
یه نگاهی به پست هاشون بنداز فقط :/
+یکی مث من سرش میخوره به سنگ میگه بیا بریم بیرون قبول نمی کنی تنها میمونی دیگ :دی
پاسخ:
یعنی نصف بلاگرا از مهمونی بدشون میاد؟؟
+هعیییییییی
اره فک کنم :/ حد اقل نصف اونایی که من دنبال کردم اینجورین!
+پوفففف :دی! خیلی سخت نگیر!
۰۳ دی ۹۵ ، ۱۳:۱۶ یک نویسنده
منم همین وضع رو دارم. یلدایی ندارم...
پاسخ:
هعییی انگار این بار تو همدردی...
البته من نسبت ب عید نوروز هم همین وضع رو دارم... اصن عید نوروز داغون کنندس.. یعنی ی سال دیگه هم بی تو گذشت... یعنی ی سال دیگه هم گذشت ولی تو عین خیالتم نیس...یعنی 365 روز ک میتونستم کنار تو باشم ازم گرفته شد...

این آخری از همه غمناک تره...
#کسی چ میدونه تا کی زنده میمونه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی