آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

من فکر میکنم نوشتن اتفاقات روزانه خیلی مهمه حالا هرچقدرم ک ساده و معمولی یا بد باشن، بعد ها ب صاحب خاطرات کمک میکنه تصویر بهتری از گذشتش داشته باشه و وقتی دلتنگ گذشت ها میشه بتونه باهاشون خوش باشه...
میدونم ک روزی میرسه ک دلم برای این روزهام تنگ میشه...

ژانر

خوشی های من..

چهارشنبه, ۱ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۴۵ ب.ظ

یلدا هم گذشت... 14 ساعت شب... یه دقیقه طولانی تر... منم ی دقیقه بیشتر ب تو فک کردم... ی دقیقه بیشتر....

.

خاستم از خوشحالی هام بنویسم...

خب من واقعن خوشحالم ک دیگه مدرسه نمیرم ک مثل خواهرم و پسر عموهام نگران امتحان فردای شب یلدا باشم و تو مهمونی تمرین هامو حل کنم.. من واقعن خوشحالم ک بار سنگین فردایی رو دوشم نیست... مدرسه رو ک بودم همش ی بار سنگین رو شونم حس میکردم...

من واقعن خوشحالم ک دیگه کنکوری ندارم ک مثل پسر دایی و پسر عموم فال حافظم درباره کنکور باشه..

 و واقعن خوشحالم ک دیگه دانشگامم تموم شد و تا ی حدی هم رفتم ک دیگه کسی نمیگه دیگه نمیخای درس بخونی؟... حالا دیگه نگران پروژه های کوفتی و امتحانای داغون دانشگا نیستم... حالا فقط میخابم و فیلم میبینم... فقط نمیدونم چرا یکم فازم غمگین و فسردس... هر چی پرتقال و نارنگی هم میخورم فایده نداره... از امروز میخام قرص آهن بخورم...  شاید این کسلی ازم دور بشه...

ولی جدا خوشحالم حالا بماند بیکارم بی برنامم چاقم و عملا تو خونه اضافی ام.. بماند همه منتظرن تا من برم ولی منم ب این راحتیا اتاقمو خالی نمیکنم.....

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی