آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

من فکر میکنم نوشتن اتفاقات روزانه خیلی مهمه حالا هرچقدرم ک ساده و معمولی یا بد باشن، بعد ها ب صاحب خاطرات کمک میکنه تصویر بهتری از گذشتش داشته باشه و وقتی دلتنگ گذشت ها میشه بتونه باهاشون خوش باشه...
میدونم ک روزی میرسه ک دلم برای این روزهام تنگ میشه...

ژانر

اینا مزاحم ان ن خواستگار2

سه شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۲۰ ب.ظ

اومده از دخترش تعریف میکنه، ی سال از من بزرگتره، درس چی خونده کدوم دانشگا بوده الان چیکار میکنه چی میگه چی دوس داره از خاطراتش تعریف میکنه مامانم میگه خب پسرتون چی کار میکنه یهو جا میخوره چشاش گرد میشه خودشو جمع و جور میکنه تو س کلمه مغازه کیف و کفش داره خلاصش میکنه بعد از نظر دخترش درباره کسب و کار آزاد میگه...

کاش مامانم بهش میگفت پسر نداره اینقد خودشو خسته نکنه....

نظرات  (۴)

عخی! راه حلش اینه خودتو آویزون یکی کنی اینا دست از سرت وردارن :دی!
حالا چی شده اینقد تند تند اینارو مینویسی؟ یهو یادت افتاد؟
پاسخ:
آره عصبی شدم.. خونه کسی نیس غر بزنم اینجا مینویسم..
خوبه، راحت باش :) ولی به نظرم اصن واسه این چیزا خودتو عصبی نکن!
پاسخ:
دختر نیستی بفهمی چی میگم..
نه نیستم!
پاسخ:
:)))
۲۱ دی ۹۵ ، ۲۱:۱۸ علی اسفندیاری
شما فقط با خانواده ها سرو کار داری اصلی کاریه کو پس؟؟؟ 
پاسخ:
منم موندم کو پس
شاید اصن ندارن... بعدا این خانمه رو ی بار دیگه دیدم... دو ساعت تو جاده صندلی کناریم بود... مغزمو خورد با داستانای دخترش... 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی