حوصلم سر رفته
پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۲۴ ب.ظ
حوصله هیچی رو ندارم
دلم میخاد با یکی بحرفم
ولی نمیدونم کی
نمیدونم چمه
حوصلم ب شدت سر رفته
من فکر میکنم نوشتن اتفاقات روزانه خیلی مهمه حالا هرچقدرم ک ساده و معمولی یا بد باشن، بعد ها ب صاحب خاطرات کمک میکنه تصویر بهتری از گذشتش داشته باشه و وقتی دلتنگ گذشت ها میشه بتونه باهاشون خوش باشه...
میدونم ک روزی میرسه ک دلم برای این روزهام تنگ میشه...
بایگانی
- مرداد ۱۳۹۷ (۱)
- مرداد ۱۳۹۶ (۴)
- تیر ۱۳۹۶ (۱۰)
- خرداد ۱۳۹۶ (۲۰)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۲)
- فروردين ۱۳۹۶ (۲۱)
- اسفند ۱۳۹۵ (۱۸)
- بهمن ۱۳۹۵ (۲۱)
- دی ۱۳۹۵ (۳۸)
- آذر ۱۳۹۵ (۳۳)
- شهریور ۱۳۹۴ (۳)
پست های قبل
- ۹۷/۰۵/۱۲امان از زبون مادر شوهر
- ۹۶/۰۵/۱۵دیگه خیلی نمونده..
- ۹۶/۰۵/۰۹لباس عروسم
- ۹۶/۰۵/۰۳هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم!
- ۹۶/۰۵/۰۳عروس داماد عصبی
- ۹۶/۰۴/۲۲حرف های کمی تلخ
- ۹۶/۰۴/۱۹خونه مامان بزرگا بعد از مهمونی
- ۹۶/۰۴/۱۷۵ هفته تا حنابندون
- ۹۶/۰۴/۱۴گل کاغذی
- ۹۶/۰۴/۱۱خرید پلاسکویی
۰۷ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۰۶
فرید صیدانلو
فرید صیدانلو
گوه خورده هرکی گفته گریه مرد خوب نیست:)
بی ربط بود
این ربط داره : منظورم این بود فکر نکن بریزی تو خودت حل میشع، با یکی حرف بزن بت کمک میکنه
ولی بدون چیا میگی و چیا نمیگی
پاسخ:
من الان مغزم کر و کور شده... هرکی هرچی ازم بپرسه ج میدم
تو راحت باش گریه کن.... هرکی هرچی گفت برا خودش گفت...