آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

من فکر میکنم نوشتن اتفاقات روزانه خیلی مهمه حالا هرچقدرم ک ساده و معمولی یا بد باشن، بعد ها ب صاحب خاطرات کمک میکنه تصویر بهتری از گذشتش داشته باشه و وقتی دلتنگ گذشت ها میشه بتونه باهاشون خوش باشه...
میدونم ک روزی میرسه ک دلم برای این روزهام تنگ میشه...

ژانر

اینم از عروس شدنمون

سه شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۴۸ ق.ظ

من همون دختر تنهای دو ماه پیشممم....

همون تنهای همیشگی...

کسی ک نتونه حرفشو بزنه و حرفاش بشه قهر و گریه و اشک فرقی نمکنه چندسالشه هنوزم همون تنهای همیشگیه... تنهایی یعنی من ک نمیتونم ب شوهر بگم چی میخا چی نمیخام...

تنهایی یعنی مامانتو خواهرت جلوی شوهرت بهت بخندن.. ب نظر من اونا منو مسخره کردن.. 

تنهایی یعنی خونه مادر شوهرت بیشتر خوش بگذره.. جدا منتظرم بازم برم خونشون...

ولی میدونم عزتی ک اونجا دار ب خاطر شوهرمه، فردا روزی ک ی حرف بهم بزنن دیگه اونجارم نمیتونم تحمل کنم..

.

من عروسی هستم ک کمتر از ی هفته تا جشن عقدم باقی مونده...

لباسمو اصلن دوس ندارم.. ن خریدای عیدمو انجا‌م دادم ن خرید عروسم رو...

امروز بعد از ۶ هفته بالاخره حلقه خریدم....

میدونی امروز اشکم دراومد.. اونم جلوی شوهرم.. ب خاطر حرفای مسخره مامان و خواهرم... رفتم ک قهر کنم و مثلا خودمو مشغول کاری کنم حیف ک کلید رو یادم رفت و برگشتم بابا هم  نزاشت برم... الانم بالشتم خیسه...

دلم میخاد آخر این هفته عروسیمون باشه ن جشن عقدمون...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۲۴
راضیه ...

نظرات  (۱)

۲۷ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۱۱ علی اسفندیاری
داستان چیه؟ 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی