فردا جشن عقدمه...
شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۱۳ ب.ظ
فردا جشن عقدمه.. میوه ها نشستن، تزیینای اتاق مونده، سفره عقدی معلوم نیس کی بیاد شاید صوب بیاد، و اون موقع من نیستم..
دندونای آقایی درد میکنن.. سرش ب شدت درد میکنه... الان خوابه بیدارش نمیکنم ی دو ساعت بخوابه...
تماما تاثیر استرس و وضعیت جدید تو اخلاق و نوشته هام مشخصه... الان دارم از خستگی میمیرم... شدیدا پا درد دارم..
من واقعن خستم..
راستی شاید همین اخلاقای داغون من برای آقایی هم پیش اومده باشه، بی طاقتی و ناراحت شدن و حتی عصبی شدنشو هم تو این چند روز دیدم... اینا همه ب کنار... ی چیزی هست ک نمیتونم بپذیرمش اونم خبر داشتن مامانش از جزییات روابط ماس.... ن اینکه آقایی بهش بگه ن! خودش میفهمه... دوس ندارم کسی توجه کنه، از همهچی بدتر اینه ک بسپرن از طرف اونا طرف رو ببوسی:(((((( میخام ی طوری ب مامانش بگم ازین حرفا باهام نزنه!!!
۹۵/۱۲/۲۸