آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

من فکر میکنم نوشتن اتفاقات روزانه خیلی مهمه حالا هرچقدرم ک ساده و معمولی یا بد باشن، بعد ها ب صاحب خاطرات کمک میکنه تصویر بهتری از گذشتش داشته باشه و وقتی دلتنگ گذشت ها میشه بتونه باهاشون خوش باشه...
میدونم ک روزی میرسه ک دلم برای این روزهام تنگ میشه...

ژانر

نمیخام برم

چهارشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۴۷ ب.ظ

خونمون حس خوبی نداره، مامانی ناراحته، دیروز با هم حرفمون شد، هنوز قهره، منم حوصله منت کشی ندارم اصن دل و دماغ هیچیو ندارم.. از همه بدتر فردا پنجشنبس! آقایی میاد.. میترسم حرفامو همه رو باهم یهو بهش بگم، بدون فکر بدون برنامه، والبته قراره جمعه موقع برگشت منم با خودش ببره، ک شنبه بریم دنبال کارای بانک! الان اصلا حوصله رفتن خونشون رو ندارم اصلا نمیتونم خونوادشو تحمل کنم! همه چیو میخان با دعا و نذر بگذرونن... خب ایمان و اعتقاد من اونقدر قوی نیس! دارم اذیت میشم! حالا همه چی ب کنار مامانش یکشنبه ختم قرآن گرفته و مولودی تولد امام علی، زنگ زده میگه آماده باش ک باهم برگردین..... وووایییی اینقدر بدم میاد زنگ میزنه اینو میگه.. اینقد بدم میییییادددددد ک حد نداره...

آخرین بار تو عید خونشون بودم، ی ۵ روزی مونده بودم، روز آخر ک فهمید میخام برم گفت کاش بمونی دیگه، مامانت هم سر صبر جهازتو بفرسته، هر موقع تونستین هم ی شن عروسی بگیرین... :(((((((((

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۱۶
راضیه ...

نظرات  (۱)

سلام
خانواده های مذهبی اصولأ اینطوری ند دیگه !!!! منم از این خاله خان باجی ها خوشم نمیاد اما چاره ای نیست قبول کردی دیگه
راستی جاری هم داری ؟ اونا چطوری هستند مذهبی اند یا نه ؟
پاسخ:
واله من نمیفهمم رسم و رسوم اینا چ مدلیه... مذهبی ها قبل عروسی عروس رو نمیبرن خونشون مگر برا مهمونی! ما خودمونم مذهبیم... 1 جاری دارم روز جشن عقدم دیدمش... مذهبی نیس..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی