آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

من فکر میکنم نوشتن اتفاقات روزانه خیلی مهمه حالا هرچقدرم ک ساده و معمولی یا بد باشن، بعد ها ب صاحب خاطرات کمک میکنه تصویر بهتری از گذشتش داشته باشه و وقتی دلتنگ گذشت ها میشه بتونه باهاشون خوش باشه...
میدونم ک روزی میرسه ک دلم برای این روزهام تنگ میشه...

ژانر

اولین مسافرت دونفرمون

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۱۳ ق.ظ

۱۵ روز مسافرتمون طول کشید... ٨ روز مامانی باهامون بود... بحث و ناراحتی هم پیش میومد.. ی بار سر مشکل اسنپ من و اینکه بدجا و بد موقعی گیر افتاده بودیم... ولی از دلم در اورد... 

کلن ی بار من غذا درست کردم ی بارم خودش... صبح بیدار میشدم میدیدم لباسارو دیشب شسته...

تنها چیزی ک اذیتمون میکرد درد دندوناش بود ک وقت خواب سراغش میومد...

چقدر راه رفتیم... همش پا درد.... خستگی... یعنی صبح روز بعد ک میخاستیم بریم بیرون هنوز از روز قبل پامون درد میکرد...

اصن زجر میکشیدیم... هر روز بعد نماز ظهر لقمه نون پنیر میخوردیم... خخخخخ

کلن ٨ روز مدام بازار بودیم باقیش درگیر سفارش و تحویل بودیم...

خیلیم بدرد نمیخوره بری بازار تهران خرید کنیااا همون بغل خونه خودمون خرید میکردم راحتتر بود... تنها تفاوتش تنوع بود ک تازه سردرگم میشدم... ولی خب کیف داد رفتیم خرید...

خونه عمه ام رفتیم، خونه دوست آقامون رفتیم، خونه خالم رفتیم، اولین مسافرت زیارتیمون هم شد، قم هم رفتیم، خلاصه خوش گذشت...

حیف ب ماه رمضون رسیدیم وگرنه بیشتر میموندیم.. خخخخ

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۶
راضیه ...

نظرات  (۱)

۱۶ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۴۹ فرید صیدانلو
خبری نبود ازت 

پاسخ:
نمیدونم چرا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی