وقتی آقایی میخاد بیاد...
پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۴۷ ق.ظ
امروز آقایی میاد..
گفته سعی میکنه ۱،۱/۵ راه بیوفته.. اینجوری ۳-۴ میرسه...
از سحر تا الان حیاط رو شستم اون یکی حیاطم نصفه شستم.. شلنگ حیاط رو نبود!
الان بیحال افتادم رو تخت... حموم باید برم... ی دستی ب موهام بکشم... اتاق زلزلسس... هنوز اون ساک ک تهران باهام بود همچنان همون طور تو اتاقه.... حتی ی دونه خیاری ک هفته پیش از صبحونه آقایی باقی مونده بود همچنان سرجاشتو اتاقه... و همینطور پلاستیک نون ها... ک البته کپک زدن... و گوشه و کنار و وسط اتاق پر از لباس هست... میزم برا خودش کمدی شده.... کمدهام جا ندارن! نمیدونم این لباسارو کجا بزارم!!!!
اصلن در توانم نیس اتاق مرتب کنم...
بدتر از همه باید تصمیم بگیرم هرچیزی رو کجا بزارم... وووووای.....
الان دقیقا از کجا شروع کنم!!
تازه خوابمم میاد..
۹۶/۰۳/۱۸