ی خاطره دهشناک
پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۰۳ ب.ظ
دیشب رفتیم کنار رودخونه... اددد جایی نشستیم ک دید داشت ب ی خاطره بد...
همون جایی ک آقایی رو آب برد..
جلوی چشمام آب داشت میبردش...
میخاست پاشه ولی اونقدر کف اونجا لیز بود ک سر میخورد حتی نمیتونست پاشه وایسه من جیغ میزدم... داد میزدم... همش داشت دورتر میشد.. روی ی سکو بود.. بعداون سکو آب عمیق میشد.. مثل ی پله بلند.. فشار آب هم ک فوق العاده زیاد بود.. دیگه کلا رفته بود.. تو شب کدوم گشت پیداش میکرد...
حالا جایی نشسته بودیم ک از دور دید داشتم ب اونجا.. بد جور دلتنگ شدممم
۹۶/۰۳/۲۵
ندیده بودم اسمتو...راضیه خانوم...!2 ماه دیگه؟!جان عروسی؟!
وا!
:)))))))))))
ایشالا که از این همه دلتنگی راحت میشی...:)
چه گلای خوشگلی بودن این گلا!
چی سرچ کنم گل کااغذی؟!
من فقط پروانه شو دیده بودم....!