آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

من فکر میکنم نوشتن اتفاقات روزانه خیلی مهمه حالا هرچقدرم ک ساده و معمولی یا بد باشن، بعد ها ب صاحب خاطرات کمک میکنه تصویر بهتری از گذشتش داشته باشه و وقتی دلتنگ گذشت ها میشه بتونه باهاشون خوش باشه...
میدونم ک روزی میرسه ک دلم برای این روزهام تنگ میشه...

ژانر

ی خاطره دهشناک

پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۰۳ ب.ظ

دیشب رفتیم کنار رودخونه... اددد جایی نشستیم ک دید داشت ب ی خاطره بد...

همون جایی ک آقایی رو آب برد..

جلوی چشمام آب داشت میبردش...

میخاست پاشه ولی اونقدر کف اونجا لیز بود ک سر میخورد حتی نمیتونست پاشه وایسه من جیغ میزدم... داد میزدم... همش داشت دورتر میشد.. روی ی سکو بود.. بعداون سکو آب عمیق میشد.. مثل ی پله بلند.. فشار آب هم ک فوق العاده زیاد بود.. دیگه کلا رفته بود.. تو شب کدوم گشت پیداش میکرد... 

حالا جایی نشسته بودیم ک از دور دید داشتم ب اونجا..  بد جور دلتنگ شدممم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۲۵
راضیه ...

نظرات  (۱)

خب چرا نصفه میگی دختر خوب....
ندیده بودم اسمتو...راضیه خانوم...!2 ماه دیگه؟!جان عروسی؟!
وا!
:)))))))))))
ایشالا که از این همه دلتنگی راحت میشی...:)
چه گلای خوشگلی بودن این گلا!
چی سرچ کنم گل کااغذی؟!
من فقط پروانه شو دیده بودم....!

پاسخ:
سلام.. چرا دیگه نیستی..
فک کردم قبلا اینو نوشتم... آخرش من ک جیغ فریاد راه انداختم ی عالمه مرد از اینور اونور رسیدن گرفتنش.... خدا رو شکر دور و برمون شلوغ بود... ولی عینکشو آب برد و خیلی سخت رانندگی کرد تا برگشتیم خونه... 
منم از رانندگی میترسم.. واسه همین نمیتونستم اونشب رانندگی کنم...
خیلی ممنون... نمیدونم ولی میتونم فیلمشو برات ایمیل کنم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی