آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

من فکر میکنم نوشتن اتفاقات روزانه خیلی مهمه حالا هرچقدرم ک ساده و معمولی یا بد باشن، بعد ها ب صاحب خاطرات کمک میکنه تصویر بهتری از گذشتش داشته باشه و وقتی دلتنگ گذشت ها میشه بتونه باهاشون خوش باشه...
میدونم ک روزی میرسه ک دلم برای این روزهام تنگ میشه...

ژانر

وقتی بایییید خرید کنی

جمعه, ۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۲۲ ق.ظ

هیچوقت فک نمیکردم ی روز برم سرویس دمکنی بخرم.... یا بالشت جهیزیه...

امروز با مامانی رفتیم خرید...

اکثرا چیزای زشت و خنده داری ان

از دمکنی های تو بازار اصلا خوشم نیومد زوری خریدم

البته فک نکنم خیلی هم  فرق کنه درکل ک میسوزه!

ولی گل گل ان... و این گل گلی ها بهتر از ساده ها بودن

خداییی سیخ های کباب و جوجه جزو وسایل خیلی خطرناک محسوب میشن.... آخه اینقد تیییز؟ فردا بچه هام باشون مسابقات شمشیرزنی برگزار کنن تلفات بدیم.... والا.. 

ولی بالاخره قالب فلافلی دیدم ک میشد بازش کرد و کامل شستش...

و شعله پخش کنی ک زنگ نمیزنه.. ولی شبیه راکت پینگ پنگ بود البته سوراخ سوراخیش...

و ی دیگ رویی مسخره ک نمیدونم ب چ کاری میاد؟! با اون شکم بزرگش خیلی قیافش مضحکه....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۰۹
راضیه ...

خرید جهیزیه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی