آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

من فکر میکنم نوشتن اتفاقات روزانه خیلی مهمه حالا هرچقدرم ک ساده و معمولی یا بد باشن، بعد ها ب صاحب خاطرات کمک میکنه تصویر بهتری از گذشتش داشته باشه و وقتی دلتنگ گذشت ها میشه بتونه باهاشون خوش باشه...
میدونم ک روزی میرسه ک دلم برای این روزهام تنگ میشه...

ژانر

1

تو دوره عقد آقای همسرم منو ببره خونش یا اتاقش ی کمد رو نشونم بده ک داخلش پر از کیف و کفش و روسری و چیزای دخترونس ک آقای همسر قبلنا خودش تنهایی خریده... و بگه این همش مال توعه...

2

آقامون وقتی موهامو با دستاش شونه میزنه هی قوربون صدقشونم بره...

3

یکی از فانتزیام ک هیچ وقت عملی نشد این بود ک دوس داشتم 24سالگیم ازدواج کنم.

4

یکی از فانتزیام ک نصفه نیمه عملی شد: رو پایان نامم ک کار میکردم از یکی از استادای دانشگا خیلی خوشم اومد.. دیوونه صداش بودم.. فانتزیم این بود سر جلسه دفاعم ناظرم میشد و همونجا ازم خواستگاری میکرد خخخخخخ

اواخر فهمیدم متاهله اونم از خودش.. و سر جلسه دفاعمم ناظرم بود و ازم خواستگاری نکرد خخخخ ولی خیلی تعریفم داد اونم جلو استادای خودمم هههههههه

5

آقای همسر باید 6 ماه عبا و چادرش رو بپوشه... باهاش پارک بره.. مسجد بره.. خرید بره.. مسافرت.. وضو بگیره.. کوه بره.. رانندگی کنه... تا متوجه بشه چادر پوشیدن خانمش چقد سخته و هی گیر نده چادرت کو...

6

آقای همسر باید خوشخط باشه اگه خطی ک دیدم دست خط خودش بوده حتما باید کلاس خط تحریری بره

حالا باقیشونم کم کم تکمیل میشه