آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

من فکر میکنم نوشتن اتفاقات روزانه خیلی مهمه حالا هرچقدرم ک ساده و معمولی یا بد باشن، بعد ها ب صاحب خاطرات کمک میکنه تصویر بهتری از گذشتش داشته باشه و وقتی دلتنگ گذشت ها میشه بتونه باهاشون خوش باشه...
میدونم ک روزی میرسه ک دلم برای این روزهام تنگ میشه...

ژانر

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلاس خیاطی» ثبت شده است

این هفته هم تموم شد و من پامو از خونه بیرون نزاشتم... واقعن کسل کننده شدم...

خب هیچی بهم خوش نمیگذره...

دو سال پیشم همینجور الاف بودم.. کلاس خیاطی رفتم همه متاهل بودن بدون شوهرشون بیرون نمیرفتن... اهل دوستی و شوخی هم نبودن... تازه خوش هم نگذشت ی مشت مدل عهد بوقی یاد گرفتم...

کلاس قرآن هم رفتم از سن خودم بود تا همسن مامانم... ولی پام از اون مسجد برید و دیگه نرفتم و نمیرمم اصن.. دوس ندارم پامو تو اون محله بزارم..

امسال باشگا رفتم.. ن ورزش هاشو دوس داشتم ن فضا و باشگاها ن آهنگاشو... چرت اندر چرت

استخرم رفتم... ولی خب بو میداد تازه دور هم هست...

مونده برم کلاس موسیقی و نقاشی.. ک خب استعداد و حوصله، 4تا زیرتر خط فقرم

این روزا فقط فیلم میبینم...

ی زمانی کارم خوردن و خوابیدن بود الان شده فیلم دیدن و خوابیدن..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۸:۴۸
راضیه ...