آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

من فکر میکنم نوشتن اتفاقات روزانه خیلی مهمه حالا هرچقدرم ک ساده و معمولی یا بد باشن، بعد ها ب صاحب خاطرات کمک میکنه تصویر بهتری از گذشتش داشته باشه و وقتی دلتنگ گذشت ها میشه بتونه باهاشون خوش باشه...
میدونم ک روزی میرسه ک دلم برای این روزهام تنگ میشه...

ژانر

خانمه مشکوک

پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۹ ب.ظ

امروز رفتم بیرون با مامان و آبجی کوچیکه...

ولی خیلی خوب نبود چون سردرد گرفتم...

بازم اون خانمه رو دیدم... اکثرا ک میرم بیرون میبینمش. فقط نگاه میکنه، هیچی نمیگه،

ی مقدار مشکوک نگاه میکنه با ی لبخند ملیح... نمیدونم فازش چیه

البته وقتی خیلی تکراری بشه دیگه جزو مقوله چندشناک میشه...

ولی میدونم ی بار میرم پیشش و اینارو بهش میگم.. بهش ک فک میکنم کرم های درونم لول میخورن واسه اذیت کردن خخخخخخ بهش میگم آخه ی جوری نگا کردید من فک کردم از رابطه من و داداشتون خبر دارین... البته ب امید اینکه خودم نسوزم...

نظرات  (۱)

۱۹ آذر ۹۵ ، ۰۱:۲۱ شیکسون (^_^)
:))
منم گفتم داستان جنایی پلیسیه :دی
خاکش کن تو میتونی 😂
پاسخ:
بلی.. 
ولی حالا شانس من دیگه غیب میشه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی