آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

آرزوی سپید

حرف هایی ک وقت خواب روی ذهنم پا میکوبند

من فکر میکنم نوشتن اتفاقات روزانه خیلی مهمه حالا هرچقدرم ک ساده و معمولی یا بد باشن، بعد ها ب صاحب خاطرات کمک میکنه تصویر بهتری از گذشتش داشته باشه و وقتی دلتنگ گذشت ها میشه بتونه باهاشون خوش باشه...
میدونم ک روزی میرسه ک دلم برای این روزهام تنگ میشه...

ژانر

یکی بیاد منو ببره بیرون..

يكشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۱۸ ب.ظ

موهای شونه نخوردمو بستم... شلوارمو پوشیدم تقریبا نیمه آمادم ک برم بیرون... ولی نمیتونم برم... افتادم رو تخت و منتظرم تا مامانم بیاد و بگه چرا ظرفا رو نشستی تا برم بشورمشون و احیانا تا آخر شب ی حموم برم همین...

و اینکه نمیدونم شب یلدا چی بپوشم و احیانا اگه مزاحم داشتیم این هفته چی بپوشم... منظورم لباس زمستونیه! خب لباس مهمونی زمستونی چ شکلیه؟؟؟

نظرات  (۳)

میخوای بیام دنبالت بریم بیرون؟ D:
+ جدا سر اینکه چی بپوشی خودتو اذیت می کنی؟ بیخیال بابا!
پاسخ:
تو مگه کنکور نداری؟

چرا :| مگه چیه؟
پاسخ:
خب اینجا چ میکنی؟؟  بدرس...
منو باش به کی میگم بیا بریم بیرون! (شکلک بی خیال)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی