اینا مزاحم ان ن خواستگار 4
آخونده. 6 ماه ازم بزرگتره. خواهرش پزشکی میخونه. بهم میگه سر کار نرو. میگم دوس ندارم ب زور کاری انجام بدم یا چیزی رو قبول کنم. میگه وظیفه زن مادریه. انگار داره نمک روو زخمم میزنه. میگه ی خانم باید مادری کنه و ب خونه و خونوادش رسیدگی کنه. میگم فعلا ک خبر از کار نیست و منم خونم.
بهش میگم درامد آخوندا از کجاس؟ داره میشماره 100 از فلان، 200 از فلان، بین 100-200 هم از فلان جا. بهش میگم ب نظرت این کفاف زندگی رو میده؟ میگه تا حالا ک داده، از حالا ب بعد هم میده. من میخام با خانمم طبقه بالای خونه پدریم زندگی کنم دیگه خرجی ندارم...
مچاله شدم تا تموم شد... بی خبر غیب میشن. کاش لااقل تصمیم میگیرن مارو هم در جریان بزارن.... من ک نمیدونم میان یا ن. 3 هفته همش داشتم ب طبقه بالای خونشون فک میکردم ک دخترش ک دکتره هر روز میاد خونه و من با مهد کودکی ک طبقه بالا دارم ادارش میکنم، صداشونو میشنوم....
+ مگه مجبورین به همه اجازه بدین بیان خواستگاری خوب؟